منم کز غایت حرمان نه با آنم نه با اینم
این بیت به ذهنم خطور کرد به یاد روزهایی که من و دل ساکن کویی بودیم ...
یاد باد آن روزگاران.....
و تو با چشمانت گفتی: ازین عشق حذر کن ... آب آیینه عشق گذران است ...
و من در دلم ناله کردم : حذر از عشق ندانم ... همان دلی که به تمنای تو پر زد... چون کبوتر ۰۰۰
یادم رفت بگم کبوتر مرد . کشتمش ... برای اینکه تو خواستی .... خوشحالی؟
امیدوارم همیشه شاد وخوشبخت باشی حتی دور از من
عشق داند که در این دایره سرگردانند......برچسب : نویسنده : tmanna بازدید : 274